عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

عکسهایی از خطّه فریومد / فرومد

زیر مجموعه وبلاگ خطّه فریومد / فرومد ( تاریخی ، علمی ، فرهنگی )

روش شهید مطهّری و مرحوم علامۀ طباطبایی

از دیدگاه من دو مزار فرومد ( در کوچۀ بالا و کوچۀ پشند ) چندان فرقی با هم ندارند ، برای همین هر دو را در کتاب « مزارات ایران » و وبلاگ خطّۀ فریومد / فرومد معرّفی کرده ام . یک بار که راهنمای گردشگران بودم ، آنها را برای بازدید هر دو مزار بردم ، صد نسخه کتاب « خداخوانی » که هدیه کردم ، به هر مزار ده نسخه دادم ، کتابهایی که قابل منگنه خوردن بود از هر دو مزار را منگنه زدم و ... در اینجا بابت بعضی حرفهایی که طرح می شود یک بحث علمی را پی می گیریم .   

وقتی با یک حدیث جعلی مواجه می شویم که مردم آن را باور دارند چه باید کرد ؟

با مزار یا قدمگاه یا ... که مورد اعتماد مردم است امّا ساختگی است چه باید کرد ؟

آیا باید به جهتِ رعایتِ مصلحت ، حقیقت را کتمان کرد ؟

روش شهید مطهّری و مرحوم علامۀ طباطبایی در این موارد چگونه بوده است ؟

 

[ نقد جمله ای منسوب به امام حسین علیه السّلام  ]

شهید مرتضی مطهّری

مطلبی می خواهم بگویم [ که شاید برای برخی ناراحت کننده باشد ، چون ] بعضی از جوانان از شنیدنِ چیزی که برخلاف میلشان باشد ناراحت می شوند.

جمله ای به امام حسین علیه السّلام منسوب شده است که نه معنایش درست است و نه در هیچ کتابی گفته شده که این جمله از امام حسین علیه السّلام است و چهل ، پنجاه سال هم بیشتر نیست که در دهانها افتاده است . می گویند امام حسین علیه السّلام فرموده است:

اِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ حیات یعنی داشتن یک عقیده و در راه آن عقیده جهاد کردن.

نه ، این با فکر فرنگیها جور در می آید که می گویند : انسان باید یک عقیده ای داشته باشد و در راه آن عقیده بجنگد .

قرآن از « حقّ » سخن به میان می آورد . حیات از نظر قرآن یعنی حقّ پرستی و جهاد در راه حقّ ، نه عقیده و جهاد در راه عقیده . عقیده ممکن است حقّ باشد و ممکن است باطل باشد . « عقیده » انعقاد است . هزاران انعقاد در ذهن انسان پیدا می شود . این ، مکتب دیگری [ غیر از اسلام ] است که می گوید : انسان باید بالاخره یک عقیده و آرمان و ایده ای داشته باشد و باید در راه آن آرمان هم جهاد و کوشش کند . حال آن عقیده چیست ؟ می گویند : هرچه می خواهد باشد.

قرآن حرفهایش خیلی حساب شده است ؛ همیشه می گوید : حقّ و جهاد در راه حقّ ، نمی گوید : عقیده و جهاد در راه عقیده . می گوید : اوّل عقیده ات را باید اصلاح کنی.

بسا هست که اوّلین جهاد تو جهاد با خود عقیده ات است . اوّل باید با عقیده ات جهاد کنی و عقیدۀ درست و صحیح و حقّ را به دست بیاوری . بعد که حقّ را کشف کردی ، باید در راه حقّ جهاد کنی .

[ انسان کامل ، شهید مرتضی مطهّری ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم ، تابستان 1364 ، ص 130 تا 131 ]

توصیه ای به جوانان

من مطلبی را در مسجد جاوید گفتم که برای توضیح باز در اینجا تکرار می کنم . در یکی از آن جلسات درباره این جمله ای که اخیراً به نام امام حسین علیه السّلام معروف شده که : اِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهاد عرض کردم که در هیچ مدرکی از مدارک اسلامی چُنین جمله ای از امام حسین علیه السّلام نقل نشده است ، بنابراین سند ندارد . این جمله معنایش هم درست نیست و با منطق امام حسین جور در نمی آید . منطق اسلام این نیست که زندگی این است که انسان یک عقیده ای داشته باشد و در راه عقیده اش جهاد کند . در اسلام صحبت عقیده نیست ، صحبت « حقّ » است . زندگی این است که انسان حقّ را پیدا کند و در راه حقّ جهاد کند . این مسئله که در راه عقیده باید جهاد کرد ، یک فکر فرنگی است که بعدها در میانِ مسلمین به صورت این شعر آمده است:

قِفْ دونَ رَأْیِکَ فِی الْحَیاةِ مُجاهِداً .......... اِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ

من می خواهم این مطلب را عرض کنم ـ چون دیدم چند نفر از جوانان دلشان می خواهد که این جمله از امام حسین باشد و خوششان نیامده است که من گفتم این جمله از امام حسین نیست ـ که ما برای نسل جوان این احترام را نسبت به نسل گذشته قائل هستیم که آنان را حقیقت جو می دانیم ، نه متعصّب در عقیده ای که ـ ولو بدون دلیل ـ پیدا کرده است .

اوّلا ؛ اگر بنا شود نسل جوان این طور باشد که اگر یک چیزی در کلّه اش رفت ، نشود آن را بیرون آورد و اگر بدون هیچ دلیل و منطقی چیزی را گفت ، نشود با او درباره عقیده اش حرف زد ، این نسل هم مانند نسل کهن می شود ؛ منتها شما از این جمله خوشت آمده و او از جمله دیگری خوشش آمده ؛ او بی دلیل به عقیده خودش چسبیده ، شما هم بی دلیل به عقیده خودت چسبیده ای.

ثانیاً ؛ شما عجالتاً از زبانِ دوست خودتان می شنوید که این جمله نه منطقاً با اسلام تطبیق می کند و نه در هیچ کتابی مدرک و سندی دارد . حال فرض کنیم یک آدمی از مخالفان و دشمنان شما ، یک آدم غیر مسلمان که انسانِ واردی باشد ، به شما که دائماً می گویید : جمله اِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ را امام حسین گفته است ، بگوید:  هرچه که امام حسین گفته است ، لابُد مدرک و سندی در کتابی دارد ؛ امام حسین در کجا این سخن را گفته است ؟ شما که پیدا نمی کنید .

بعد می آیید سراغ من ، می گویید:  این جمله اِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ در کجاست ؟ زود به من نشان بده ، می خواهم مَدرکش را به یک آدم مخالفی که با او مباحثه کرده ام نشان دهم .

آن وقت من به شما می گویم : این جمله در هیچ کتابی وجود ندارد .

به من خواهید گفت : پس چرا تا به حال به من نگفتید ؟ شما که همیشه می دیدی ما این حرفها را می زنیم ، چرا یک بار به ما نگفتی این جمله از کلمات امام حسین نیست که ما این اشتباه را نکنیم ؟

همان وقت ، مثل شمایی به مثل منی حمله خواهید کرد که شما چرا اینقدر سکوت کردید ، نگفتید و نگفتید تا وقتی که ما در مقابل دشمن گرفتار شدیم و محکومش شدیم ؟ حالا داری به ما می گویی که چُنین جمله ای نیست ؟!

ثالثاً ؛ اگر شما از جَنبه حماسی شیفته این جمله هستید ، امام حسین علیه السّلام جمله هایی صد درجه بالاتر از این جمله دارد . آیا اِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهاد بالاتر است یا همین جمله ای که خواندم : مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حیاةٍ فی ذُلٍّ ؛ کدام یک بهتر است ؟ آیا این جمله بهتر است یا جمله روز عاشورای امام حسین علیه السّلام که فرمود:

اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکوبِ الْعارِ .......... وَ الْعارُ اَوْلی مِنْ دُخولِ النّارِ

[ نفس المهموم ، ص 128 و بحار الانوار ، ج / 78 ص 219 ]

آیا این جمله بالاتر است یا همان جمله دیگر روز عاشورای امام حسین علیه السّلام که فرمود:

اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ ، یَأْبَی اللّهُ ذلِکَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ  .

آیا آن جمله بالاتر است یا جمله ای که در خطبه اش فرمود : مَنْ کانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالی [ لهوف ، ص 53 و کشف الغمّه ، ص 184 ] و دهها جمله دیگر ؟

ما که در فقر شعار نیستیم . اگر ما مردمی بودیم که در فقر این جور شعارها بودیم ، یعنی شعارهای زنده حماسی نداشتیم ، اگر می گفتند جمله ای از امام حسین است می گفتیم حال که ما از خودمان چیزی نداریم ، یک جمله ی دیگر را ـ العیاذباللّه ـ به نام امام حسین می گوییم . ما هیچ دچار فقر شعار نیستیم . آنقدر از خود امام حسین ، از پدر امام حسین ، از برادر امام حسین ، از مادر امام حسین ، از فرزندانِ امام حسین شعارهای زنده داریم که دنیا باید بیاید از ما قرض کند . ما چرا برویم شعار مردم ، آن هم شعار نادرستِ مردم را قرض کنیم ؟! شایسته نیست نسل جوان تعصّب بورزد.

باز هم می گویم : اگر واقعاً کسی این جمله را پیدا کرد [ من به احتمال نود و نُه درصد می دانم که پیدا نمی شود . اینکه صددرصد نمی گویم برای این است که ادّعا نکرده باشم.  ] من قول می دهم که بالای همین منبر بیایم و بگویم که من اشتباه کردم . ولی ما باید مستند حرف بزنیم ، نه همین طور غیر مستند یک چیزی را بگوییم .

[ انسان کامل ، شهید مرتضی مطهّری ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم ، تابستان 1364 ، ص 240 تا 244 ]

 

[ مرقد آدم و همسرش و قدمگاه ]

مرحوم علامۀ طباطبایی

« و در دُرّالمنثور است که ابنِ عساکر از على (علیه ­السّلام ) روایت کرده که گفت : رسولِ خدا ( صلّى الله علیه و آله ) فرمود : در دمشق کوهى است که آن را ( قاسیون ) مى ­گویند در آنجا بود که پسرِ آدم برادرش را به قتل رسانید . [ الدّرّالمنثور ، ج 2 ، ص 275 ]

مؤلّف : اِشکالى در این روایت نیست ، به جز اینکه ابنِ عساکر آن را به طریقِ کَعبُ الاَحبار نقل کرده ، و در این نقل گفته آن خونى که بر بالاىِ قاسیون دیده مى ­شود خونِ پسرِ آدم است [ همان ] ، و به طریقه دیگر از عَمرو بن خَبیر شَعبانى نقل کرده که گفت : من با کعبُ الاَحبار به بالاى کوهِ دیرالمران بودیم که ناگهان چشمِ کَعب به درّه ­اى در کوهى افتاد که آب در تَهِ آن جارى بود ، کَعب گفت : در اینجا بود که پسرِ آدم برادرش را به قتل رسانید و این آب اثرِ خونِ اوست که خدا آن را آیت قرار داده براى همه عالَمیان . [ همان ]

( احتمال مى­ رود عبارتِ ( لُجّة سائلة ) که در حدیث آمده به معناى آن باشد که شنِ روان از کوه سرازیر مى شده ، و چون سرخ­ رنگ بوده کَعب آن را اثرِ خونِ هابیل تعبیر کرده است . « مترجم » )

این دو روایت دلالت دارد بر اینکه در آن نقطه اثرى ثابت بوده که ادّعا شده اثرِ خونِ هابیلِ مقتول است و این سخن به سخنان خُرافى شبیه است ، گویا رِندى این سخن را از پیشِ خود انتشار داده تا توجّه مردم را به آن نقطه جَلب کند ، و مردم به زیارتش بروند ، و نذوراتى و هدایایى براى آن کوه ببرند ، نظیرِ جاى پایى که در سنگ درست مى­ کنند و نامش را قدمگاه مى ­گُذارند ، و از آن جمله است قبرى که در بندرِ جَدّه در عربستانِ سعودى قرار دارد ، بر سرِ زبانها افتاده که اینجا قبرِ حَوّا همسر آدم و جدّه بَنى نوعِ بشر است ، و چیزهایى دیگر نظیرِ آن . »

[ تفسیرالمیزان ، سیّد محمّدحسین طباطبایی ، مترجم ؛ سیّد محمّدباقر موسوی همدانی ، دفتر انتشارات اسلامی ، چاپ پنجم ، زمستان 1374 ، صص 524 ـ 525 ] 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد