آن سالها که ما دانش آموز مدرسۀ راهنمایی و دبیرستان بودیم ، کتابخانه فرومد رونقی داشت و چراغ فروزان فرهنگی در روستا بود ، کتابخانه یک اتاق بود کنار نهر هردوآب و زیر سایۀ چنار ، دو قفسۀ کتاب بیشتر نداشت ، بعد از ظهر که دانش آموزان از مدرسه تعطیل می شدند پُشت در کتابخانه توی کوچه صفّ می بستند تا کتاب بگیرند .
از طرف کتابخانه یک نشریّه ( شکوفۀ انقلاب ) هم منتشر می شد که مطالب ( نقاشی ، داستان ، شعر ) بچّه ها را درج می کرد ، نشریّه مسابقه و جدول هم داشت ، در مدارسِ روستاهای اطراف مثل استربند و فیروزآباد هم پخش می شد .
فعّالیّت دیگر کتابخانه اجرای نمایش و تآتر بود . نمایشنامۀ « در آرزوی شهادت » و « بازگشت به سوی نور » که از طرفِ کتابخانه اجرا شد در فیروزآباد و استربند و کلاته سادات و عبّاس آباد و داورزن هم به نمایش درآمد ، یادم هست دبیرانِ ما که بعد از تعطیلیِ دبیرستان به سبزوار بر می گشتند شب را در داورزن ماندند تا نمایشِ ما را ببینند . شبِ اجرای نمایش در فرومد باشگاهِ ورزشی پُر شده بود و جمعیّت جا نمی شد ، آن شب نمایش دو بار اجرا شد تا همۀ مردم ببینند . بعدها همان بچّه هایی که در کتابخانه فعّال بودند راهی جبهه های جنگ شدند . کتابخانه با مدارس ارتباطِ تنگاتنگ داشت ، مدیران و بیشترِ معلّمان مدارس هم همکاری می کردند . یادش به خیر ، وقتی آن امکانات با امکاناتِ امروز و آن فعالیتها با فعالیتهای امروز مقایسه می شود جُز افسوس و دریغ چیزی نمی ماند .