حَندق / خندق / حَنطال / گودال
حیاطِ ما در فرومد کنارِ « کالِ دروازه » است ، یعنی من از کودکی با « کال » آشنا بوده ام .
« کال » چند معنا دارد :
ـ میوۀ نارس ، به قولِ فرومدیها « قِر / غِر »
ـ درختی است بی حاصل مثلِ سپیدار ، سپیدار اگر چوبش به درد می خورد ، درختِ کال تنه اش هم کَج و معوج است .
ـ « مَسیل » یا همان گُذرگاهِ سیل
شاید بدان دلیل به « گُذرگاهِ سیل » ، « کال » گفته اند چون معمولاً قابلِ کِشت و زَرع نیست ، زمین و زمان اجازه نمی دهد ، زمینش حاصلخیز نیست و اگر بوته ای هم در آن رویش کند ، در یورشِ سیل اَمان نمی یابد !
با « سیل » هم آشنایم ، با شُتُرَک زدنِ سیل ! آن وقتها به تماشایِ سیل می رفتیم . با اینکه گاهی در همین « کالِ دروازه » سیل می آمد ولی سیلِ « کالِ شهرستان » دیدنی تر بود . ما برای دیدنِ سیل به کنارِ کالِ شهرستان می رفتیم ، کالِ شهرستان بزرگ و پَهن بود ، آن وقت هنوز بر « گُذرِ سیل » خانه نساخته بودند تا کال را به سمتِ شهرستان هدایت کنند و هر بار که سیل می آید مقداری از پیشینۀ تاریخیِ ما را با خودش ببرد ! سیل حتّی در گودالِ دورِ شهرستان می اُفتاد و به ما می آموخت که دورِ این قلعه علاوه بر اینکه بُرج و بارو داشته ، خندق هم داشته تا دسترسی به آن آسان نباشد .
گاهی بعضی از کوچۀ بالا هم برای دیدنِ سیلِ کالِ شهرستان می آمدند . سیلهای بزرگ اوّل در کالِ شهرستان بود ، بعد در کالِ حوض در کوچۀ بالا بعد در کالِ دروازه .
بعدها برای من این پرسش رُخ داد که : چرا در انتهای کالِ دروازه باغ هست و این سیل به میانِ باغها می رود و خرابی به بار می آورد ؟
یک سال سیل آمده بود و تیرهایِ منیدریها را تا « غالی خی یَوو / غارِ خیابان » آورده بود که بعد منیدریها آمده بودند یک سرِ تیر را به پهلویِ خر می بستند و سرِ دیگر روی زمین می ماند در واقع به دو طرفِ خر دو تیر می بستند و بدین نحو تیرهایشان را به روستایشان باز می گرداندند . از وقتی « سدِّ شیخ حسن جوری » ساخته شده دیگر چُنین داستانی رُخ نداده است .
انتهایِ « کالِ شهرستان » و کالِ کوچۀ بالا « تَهِ باز » نام دارد . امّا تَهِ « کالِ دروازه » باز نیست ، بسته است !
واقعاً پیشینیان و نیاکانِ ما عقلشان نمی کشیده که در « گذرِ سیل » باغ درست نکنند و هر سال در مَعرضِ سیل و آسیبِ آن نباشند ؟!
این پرسشی بود که باید من که « آشنا با کال » و « آشنا با سیل » بودم بدان پاسخ می دادم . یعنی فکرم در جستجویِ پاسخِ منطقی بود . تا اینکه به این نتیجه رسیدم در گذشته های دور « کالِ دروازه » محلِّ سیل نبوده است ! دلایلِ من هم اینهاست :
1ـ انتهای « کالِ دروازه » بسته است و باغهای کشاورزی با درختانِ کُهنسال دارد . اگر انتهایِ این کال ، باز می بوده و سیل در آن جَرَیان می داشته ، قابلِ کِشت و زرع نبوده ، و اگر نهالی هم می کاشتند ، سیل آن را با خود می بُرد و به ثَمَر نمی رسید .
2ـ از انتهایِ کال قدری بالاتر بیاییم به « غالی خی یَوو / غارِ خیابان » می رسیم . طبقِ گفتۀ سالمندانِ روستا ، از بُرج شمالِ غربی باغِ عربشاه به طرفِ حیاطِ آقای میری دیوار و حصاری بوده و آنجا محلِّ آمد و شد نبوده ، محلّ رفت و آمد مردم ، « دروازه » بوده است . آن دیوار ، سوراخِ کوچکی داشته که بچّه ها می توانسته اند از آن عبور کنند . پس وجودِ دیوار در گُذرِ سیل هم منطقی نیست ، اصلاً در گُذرِ سیل دیواری نمی ماند .
3ـ از همان پایِ دیوار تا جای دروازه نشان می دهد که کالِ فعلی تپّه بوده متّصل به تپّۀ قبرستان و بعدها آن قسمت خاکبرداری شده یا سیل راهِ خودش را باز کرده است .
4ـ بالاتر که بیاییم چندین سال پیش جایِ پُل ، سیل « دیوارِ ساروجی » را نمایان ساخته ، این دیوارِ ساروجی که اکنون همسطحِ زمین و پایینتر قرار گرفته به معنای آن است که دیوار به مثابۀ سدّی بوده و مانعِ ورودِ سیل بوده است . در نقشه ای هم از نزدیکِ شهرستان و مسیر همین دیوارِ ساروجی تا جای مسجد جامع به عنوان باروی قدیمی معرّفی شده است . یعنی روی همین جادّه که زمین سفت و سختی دارد .
در دیماهِ 1394 که برای لولۀ گاز کانال کَنده اند چون گُذر از آن دیوارِ ساروجی مشکل بوده ، مسیرِ کانال تغییر داده شده است .
پرسشِ بعدی این است که : لااقل در این صد سالۀ اخیر که در کالِ دروازه هم سیل می آمده است چطور آن باغها دوام آورده اند ؟
اینجاست که ما به ارزشِ « حَنطال » پی می بَریم .
پایین تر از پُل یعنی بعد از همین دیوارِ ساروجی ، سمتِ شرق که الآن حیاط است ، حَنطال یا حَندق یا خَندق یا گودالِ بزرگی بود که وقتی سیل می آمد به آنجا می رفت . رو به روی آن هم یعنی دقیقاً جلوِ حیاطِ عمو حسینِ من و بالاتر از حیاطِ ما گودالی بوده که والدینم چند بار برای من نقل کرده اند : یک سال که آنجا پُر آب بود ما جلوِ حیاط نشسته بودیم یکمرتبه همۀ آب فروکِش کرد . ( شاید کاریزِ کُهنه یا راهِ زیر زمینی آنجا بوده که موجبِ فروکش کردنِ آبِ خندق شده است . )
بالاتر از پُل گودالی بود . گودالها معروف به نامِ افراد بود که ابتدا از آنجا ماسه یا خاکِ رُس برداشته بودند یا در آنجا زیرِ آوارِ آمده و مُرده بودند . سمتِ راستِ آن یک گودالِ بزرگی بود که تا مدّتها آب داشت . بالاتر از آن یعنی پایین تر از « چاه پمپاژ آبِ قناتِ خیرآباد ـ شهرستان » هم خندقِ بزرگی بود که ابتدا آب به آنجا می رفت بعد گودالِ پایین تر ، وقتی آن پُر می شد و آب پَس می زد به گودالِ پایین تر می آمد و همین طور تا آنها پُر شود سیل بَند می آمد .
بالاتر از همه « گَوِ خشکزار » بود که مردم از آن خاکِ رُس برای بنّایی یا خُشکه ( کفِ طویله ) می بُردند .
این گودالها یا حَنطالها چه فایده داشت ؟
خُب جلوِ خرابی و آسیبِ سیل را می گرفت . آب جمع می شد و تا مدّتها آب برای مصرفهای مختلف وجود داشت . مردم گاو و اُلاغ خودشان را می آوردند و از آنجا آب می خوردند ، دخترها ظرفهایِ خودشان را برای شُستن به آنجا می آوردند ، برای گِلکاری هم از همانجا آب بر می داشتند . آب که به تَه می رسید برای افرادِ بی بضاعتی مثلِ ما حُکمِ گچ را داشت که مادرم یک سال با همان تَه ماندۀ استخر ، سقف و دیوارِ خانه را سفید کرد . آن سال ، عید خانۀ ما سفید بود ! آب که خُشک می شد و لایه ها / لاوه ها سِفت می شد حُکم خِشتهای بزرگ را می گرفت و مردم آنها را برای دیوارِ باغ و بهاربندِ خود می بُردند و در واقع حَنطال که با گلِ و لایِ سیل مقداری پُر شده بود دوباره جا باز می کرد و آماده برای سیلِ بعدی می شد .
خُب این حنطالها مانع از آن می شد که سیلاب به باغهایِ مردم خسارت وارد کند .
گویا باغدارها هیچ وقت فکر نکردند که گرفتنِ این گودالها و خانه ساختن در آنجا چه بلایی بر سرِ باغ و مزرعۀ آنها می آورد !
مثلِ اینکه جلوتر وقتی دیوارِ و بارویِ دورِ روستا پُر شده کسی به فکرش نرسیده چه خطری روستا را تهدید می کند . اکنون گاهی سیل خانه و جانِ مردم را تهدید می کند ، تا به حال چند بار سیل به خانۀ مردم افتاده ، یک بار که یک « سواری پیکان » را سیل از بالا آورد و دَمِ پُل گیر کرد و آب به میانِ روستا زد ، مردم به مسجد نبیّ اکرم پناه آورده بودند !
چند روزِ پیش ( 28 فروردین 1395 ) در فرومد سیل آمده ، در « کالِ شهرستان » و « کالِ دروازه » و « کالِ حوض » در کوچۀ بالا و کالهای این طرف و آن طرف تر ،
حتّی آبرفتهای داخلی مثلِ آبی که از تپّه های اطرافِ منبع آبِ شُرب سرازیر می شود یک سرِ آن به « گولی کیال » و یک سرِ آن از جایِ آرامگاه ابن یمین به سمتِ سرِ سنگ می رود .
سیلِ کالهایِ اطراف در جادّۀ « فرومد ـ کاهک » که نصفِ جادّه را خراب کرده ،
در جادّۀ فیروزآباد و شفیع آباد که به مزارع آسیب رسانده
و در داخلِ روستا هم جویِ قناتها و مزارع و ... را خراب کرده است .
سیل که می آید مردم می آیند به تماشا !
تماشا از « مَشی » است یعنی « دیدن در حالِ راه رفتن » . فلسفۀ مشّاء که شنیده اید ، چون ارسطو در حالِ راه رفتن ، فلسفه می گفته است !
ممکن است در یکی از این رفتنها برای دیدن ، سیل تماشاچیان را با خود ببَرد !
سیلی که از کوههای شمالی فرومد سرچشمه می گیرد تا به فرومد می رسد هر چه خاک و مَرتع و پوششِ گیاهی است با خود می بَرد ، در فرومد به باغها و مزارع و گاهی منازل سَرَک می کشد و آسیب می رساند و نهایت از فرومد که می گذرد باز هر چه پوششِ گیاهی است از سرِ راه بر می دارد و زمینها را شنزار می کند و سمتِ استربند و کلاته سادات را در پیش می گیرد در آنجا اگر به خانه ها آسیب نرساند ، مزارعشان را بی نصیب نمی گذارد . بعد راهی جادّۀ « تهران ـ مشهد » یا « شاهرود ـ سبزوار » می شود . جادّۀ را خراب و جانِ مسافران را به خطر می اندازد . تا اینکه برود در پَهندشتِ کویر و شوره زار لنگر بیندازد و نمَ نَمَک ! فرو رود .
آیا نمی خواهید فکری به حالِ این سیلِ خانمانسوز کنید ؟!
اعضای محترمِِ شورایِ اسلامی ، دهیارِ گرامی ، فرماندارِ محترمِ میامی ، استاندارِ گرامی سمنان و همۀ مردمِ خداجویِ این دیار ، سیل هر سال حادثه می آفریند !! نمی خواهید چاره ای بیندیشید ؟!
من یک پیشنهاد دارم : حنطالها را دریابید .
با نظرِ کارشناسی در جایی مناسبِ ، بالاتر از فرومد گودال بزنید ، تصویب کنید کسانی که ماسه برای فروش می آورند فقط از همان جاهای مشخّص ماسه بردارند ، در زمانِ مناسب یکی ـ دو هفته حتّی شده هر سال یک ماه با دستگاههای مکانیکی مثلِ لودر و ... همان قسمتها را خاکبَرداری کنید . آن وقت سیل که بیاید در همان « سیل بندها » می افتد و از سرازیر شدن به سمتِ فرومد جلوگیری می شود ، جلوِ فرسایشِ خاک گرفته می شود ، پوششِ گیاهی محفوظ می ماند ، آبهایِ جمع شده در خندق در زمین نفوذ می کند و قناتها بهره می بَرند ، جادّه هم خراب نمی شود .
آیا بهتر نیست ؟
صاحبانِ قناتها در این امرِ خیر شرکت کنند تا باغهایشان خراب نشود و قناتهایشان پُر آب تر شود .
محیطِ زیست و منابعِ طبیعی علاجِ واقعه را قبل از وقوع کنند . جلوِ فرسایشِ خاک و از بین رفتنِ پوششِ گیاهی و آسیبِ زیست محیطی را بگیرند .
مسئولانِِ راه و ساختمان و مسئولانِ جادّه های روستایی به جایِ « تعمیرِ جادّه ها و هزینه های گزاف بعد از خرابی » به فکرِ راهِ حلِّ بهتری باشند .
مسئولانِ پرداختِ خسارات ، جلوِ خسارت را بگیرید .
دهیار و فرماندار و استاندار در فکرِ آسایش و امنیّت خاطرِ مردم باشند و ...
اگر این پیشنهاد خوب نیست ، شما پیشنهادِ بهتری بدهید .
عکسها و فیلمهای مربوط به سیل 28 / 1 / 1395 را آقای اکبر عبّاسی برای خطّۀ فریومد / فرومد فرستاده است .