گاو به گاوی
معمولاً یک رأس گاو ، پاسخگوی یک خانواده است . یک کشاورز می تواند آذوقۀ یک گاو را فراهم کند ، از کودِ حیوانی آن برای زمینش بهره ببرد ، گوساله اش را پرورش دهد و با فروشِ آن مقداری از هزینۀ زندگی اش را به دست آورد . امّا بعضی وقتها برای انجامِ کارها به دو گاو نیاز است . چه باید کرد ؟!
بهترین راه ، همکاری و بده بستان است . گاوِ همسایه را می گیرد زمینش را شُخم می زند و روزی که همسایه می خواهد زمینش را شُخم بزند ، گاوش را می دهد تا او زمینش را شُخم بزند . در واقع گاوی داده و گاوی گرفته . این را می گویند : « گاو به گاوی »
می دانید که واحدِ شمارشِ شُتُر ، « نَفر » است ، یک خانواده چند نفر است ؟ مثلاً هفت نفر ، دو نفر هم شُتر دارند می شود مجموعاً نُه نفر !
وقتی یک شُتر به اندازۀ یک نفر در زندگی مؤثّر است ، همین می شود . در میانِ عَربها یا کویرنشینان این معنا دارد . ولی در جاهای دیگر ممکن است یک گاو به اندازۀ یک انسان در زندگی مؤثّر باشد یا بر عکس یک انسان به اندازۀ یک گاو زندگی را رونق دهد .
یک گاو شیر می دهد ، شُخم می زند ، هر سال یک گوساله هم برای صاحبش می آورد ! و خیلی مزایای دیگر !
یادم هست شبی با دوستانِ دانشجو بودیم ، یک جوانِ یخ فروش پرسید : اینکه می گویند ؛ « در مَثَل مناقشه نیست » یعنی چه ؟ کاربُردش را می دانم ، معنایش را نمی دانم .
باید به آن جوان می گفتیم : یعنی این مَثَل از دو طرف نقش بازی نمی کند ، می خواهد یک جنبۀ مطلب را روشن کند . مثلاً وقتی گفته می شود : فلانی مثلِ شیر است . یعنی او شُجاع است به معنای اینکه او حیوان است نیست .
یا فلان مرد مثلِ خَر کار می کند یعنی آن مرد زیاد کار می کند .
یا فلان زن در زندگی مثلِ گاو می ماند یعنی ثمره اش زیاد است . به معنای اینکه آن مرد یا زن حیوان است ، نیست .
یک کاربُردِ « گاو به گاوی » در موردِ ازدواج است . وقتی پسرِ یک خانواده با دخترِ خانوادۀ دیگر ازدواج می کند و باز پسرِ آن خانواده با دخترِ این خانواده ازدواج می کند می گویند : « گاو به گاوی » کرده اند !
یعنی یک گاو داده اند و یک گاو گرفته اند ! شیر بهاء هم می خواهد ، آیا به معنای این است که : بهای اینکه مادر به این دختر شیر داده ! چون مثل یک گاو شیرده بود ؟! نه ، مادر فقط به دخترش که شیر نداده ، به پسرش هم شیر داده است ، پس چرا در موردِ پسرش شیربهاء نمی گیرد ؟! بهاء اینکه این دختر یک گاو شیرده است ! قیمت دارد !!
حالا این دختر واردِ زندگی می شود ، باید مانندِ گاو کار کند ، البتّه مانندِ یک گاو شیرده ! در خانه غذا درست کند ، لباس بشوید ، بچّه بیاورد ، بچّه را شیر بدهد و در باغ همپایِ همسرش کار کند .
اَتَل مَتَل توتوله ! گاو حَسَن چه جوره ؟! نه شیر داره نه پستون ! گاوشو بُردن هندوستون ! دختر کُردی بستون ! ...
« پستان نداشتن » به قولِ فرومدیها به معنای آن است که « مَیخانه / مایه خانه » ندارد ! گاو یا باید شیر بدهد یا پستانش علایمی داشته باشد که در آیندۀ نزدیک شیر خواهد داد . گاوی که می خواهد گوساله بیاورد ، قبل از زاییدن ، شیر در پستانش جمع و بَرجسته می شود .
پس وقتی گاوِ حسن ، شیر ندارد ، پستان هم ندارد که امیدوار باشد به همین زودی شیر خواهد داد باید چُنین گاوی را به هندوستان بُرد ، در جمعِ گاوهای آنجا رها کرد . چون گاو در آنجا مقدّس است . گاو در اینجا باید کار کند ، پس چه باید کرد ؟
ـ یک گاو دیگر ، یک دخترِ کُردی که مثلِ گاو کار کند .
این فیلم همین قصّه را بازخوانی می کند ، ببینید .