پُل آب روشن که سرحدّ بیهق است .
چون امیر ارغون شاه و امیر عبدالله مولاى سبب آنکه بى اجازت مراجعت کرده بودند منهیان به عراق فرستاده بودند مراجعت نموده خبرِ مُنهزم شدنِ لشکر بدیشان رسانیدند ایشان فرصت یافته پیشباز رفتند پادشاه طغاتیمور و امیر شیخ على و اُمراى دیگر از بسطام به طرفِ کالپوش و سمنغان و جَرمقان روانه شدند و خواجه علاءالدّین محمّد و امیر توروت و برادرش امیرحاجى و پسرعمّ او امیر موسى جاندار و اُمراى دیگر به طرفِ فریومد توجّه نمودند در حدودِ سمنغان ، امیر ارغون شاه و امیر على میکائیل و هزارچه سونج به پادشاه و امیر شیخ على رسیدند پادشاه را گرفتند و امیر شیخ على را به قتل آوردند و آن در شهور سنۀ ست و ثلثین و سبع مائه .
و امیر راى ملک را نیز که در یورت گذاشته بودند به قتل آوردند و با کلات نشستند و پادشاه را با خود بردند . و از این جانب عبدالله مولاى به پل آب روشن که سرحدّ بیهق است با اُمرا و خواجه علاءالدّین محمّد رسید و همه جماعت را گرفته به قُهستان بُرد و امیر توروت و امیرحاجى و امیرموسى جاندار را که با او قرابتى داشتند اجازت داد و خواجه علاءالدّین محمّد را چندگاه محبوس داشت . بعد از آن مقرّر کردند که قلعۀ طبس را که مدّتى مدید است که در تصرّفِ آبا و اجداد وزراى خراسان بود و اُمرا را در آن مدخل نه ، به کوتوالان امیر عبدالله سپارند .
بر این جمله مقرّر کردند و وصلتى ساختند و او را به مقامِ خود به فریومد فرستادند و بعد از آن چون خبرِ کُشتنِ امیر شیخ على و گرفتنِ پادشاه طغاتیمور به عراق رسید امیر شیخ حسن بزرگ ، امیر شیخ محمّد مولاید را به امیرى خراسان تعیین فرمود و خواجه جلال الدّین محمود را به وزارت و نوّاب امیر حیاطغا ملازم ایشان بودند ، در جمادى الاولى سنۀ ثمان و ثلثین و سبع مائه و حُکم یرلیغ نافذ شد که امیر عبدالله مولاى مددکارِ امیر شیخ محمّد مولاید باشد و خراسان را ضبط نمایند .
مجمع الانساب شبانکاره ای ، مجلّد 2 ، ص 309