امروز با هم به میانِ باغهای فرومد می رویم ، دوربین دستِ « دکتر مهدی شاهرخ » است ، آنچه از نگاهِ تیزِ او غایب نمی ماند ثبت می شود و من مختصر توضیحی می دهم . با ما همراه باشید .
این باغها از « محلۀ جنان » است . از دور « مزار کوچۀ بالا » هم دیده می شود از دو زاویه ،
یکی کوه گر دیده می شود ، دیگری کوه بشاورود
اینها « خَویر » است ، خویر یا جالیز ، از آنجا که آب هست ولی کم هست ! یک قطعه زمینِ کشاورزی با فاصله های مناسب مرزبندی می شود تا بهتر آبیاری شود .
در این خویرها « جُوْ » کاشته شده است .
این خویرها هم « سبست » یا « یونجه » است .
( سویسی sivisy یا سیبیسی sibis?y و سیس آباد sisabad نزدیکِ مشهد
بدونِ تردید واژه سبست یا سپست مخفّف اسپست پهلوی به معنی« اسب می خورد » یا خوراکِ اسب که اسم گیاهی است به صورتِ ابدال شده وجود دارد زیرا در لهجۀ مشهدی یونجه سبیس sibis یا سیبس sibis و sivis تلفّظ می شود و وجود یونجه زارهای شاداب و مفصّل در این دو آبادی حکایت از استعداد به عمل آمدن یونجه می کند . [ و سویز نزدیکِ بهمن آباد و مزینان ] )
مقدّمه در وجه تسمیّۀ آبادیهای خراسان ، تقی بینش ( 6 صفحه - از 385 تا 390 )
مجموعه زبان و ادبیّات ، یغما ، یادنامۀ یغما »
اینجا « امبارگاه » یا « انبارگاه » است ، انبارِ کودِ حیوانی ، اینها را می بَرند در خویرها پَهن می کنند .
مثل اینجا ، که کودِ حیوانی در خَویر پَهن شده است .
این « جویِ نهال » است ، نهالِ فلفل ، که محصولش برداشت شده است .
اینها « خلَشه » است ، همان چوبهای باقیماندۀ نهالِ فلفل . برای تنور خوب است .
اینجا « سرِ برقِ جوی » است . جوی اصلی در میانِ باغ که از آن آب به خویرها قسمت / منشعب می شود . سر هر خویر ، دو سنگِ ثابت کار گذاشته می شود و بینِ آن دو سنگِ ثابت ، یک سنگِ متحرّک هست که با گذاشتنِ آن برق را می بندند و با برداشتنش برق را باز می کنند . برای بسته شدنِ برق ، مقداری خاک یا پارچۀ کُهنه هم لازم است تا دَرزها گرفته شود .
به جای سنگ این روزها از کِشُوْ استفاده می شود . که آبیاری با آن راحت تر است .
این « غال موش » است . سوراخی که موش کَنده و آب در آن افتاده و به جای آنکه زمینِ زیر کِشت آبیاری شود ، آب هرز می رود .
دنیای تزاحم یعنی همین !
موش در اینجا زندگی می کند او به کشاورز کاری ندارد ، در زیر زمین کانال می کَنَد ، تا کِرمهای داخلِ زمین به محضِ اینکه داخل کانال افتادند یا هنوز نصفِ بدنشان داخلِ زمین و نیمۀ دیگر در کانال آویزان شده ، موش شکار کند و شکمش را سیر کند . امّا آب به داخلِ آن غال / غار / سوراخ / کانال می افتد و کانال را بزرگتر می کُند ، یک وقت کشاورز متوجّه می شود که می بیند چقدر آب هَدر رفته است .
چون آب در سوراخِ موش افتاده و خانه خراب شده ، موش فرار می کند ، کشاورز هم با بیل دنبالِ موش که او را بکُشد که چرا زمین مرا خراب کرده ای ؟!
موش هم زبان ندارد که بگوید : تو چرا مرا خانه خراب می کنی ؟ خانه ام را خراب کرده ای بس نیست ، جانم را هم با بیل می ستانی ؟
این ابزار « به جا گر » است با آن علفهای هَرز را « وَجین » می کنند ، هَرز که نه ، علفهایی که ما خواصِّ آنها را نمی دانیم یا اگر می دانیم جایشان اینجا نیست . پس هر علفی باید در جایِ خود باشد . ولی اینها خودرو هستند و سر بر می آورند که زندگی کنند امّا نمی شود . مثلِ همان سوراخِ موش !
درخت هم می میرد حتّی اگر کنارِ جویِ آب باشد ، هر چیزی یک عُمری دارد . آن وقت « ریشه » اش یک جا می ماند و
« تنه » اش یک جایِ دیگر ! البتّه این ریشه و تنه مرتبط با هم نیستند .
بعضی تنه ها برای « گَزَه » به کار می رود یعنی پایه و حَمایل برای درختانِ دیگر از جمله درختِ انگور .
درختِ انگور راحت رویِ این « گَزَه » ها « لَم » میدهد یا « لمبر » می اندازد !
زمین شُخم می خواهد ، مَرز می خواهد ، آب می خواهد ، وَجین می خواهد و ... اگر رهایش کنی ،
مثل زمینهایی می شود که صاحبانش مُرده اند و وارثانش به آن رسیدگی نمی کنند .
آن موقع « زیل / خار » سبز می شود .
می گویند : اگر خار کاری sAمن ندروی ، خار را لازم نیست بکاری ، خودرو است ، خودش سبز می شود . شما وقتی چیزی به درد بخور نکاری ، ممکن است هر چیز به درد نخوری میدان پیدا کند تا سر برآورد !
این هم از درسِ امروز ! از باغ و صحرا و عکس و دوربین و گشت و گذار و تکنولوژی آموزشی و ...
ای فرومدیهایی که کارتان در فضایِ مجازی pastecopy و forward شده ، کمی هم تولیدِ محتوا داشته باشید ، دست از این همه کارِ تکراری و بی محتوا بردارید ! می بینید از چه چیزهای ساده می توان برای فرومد مطلب تهیّه کرد !