در خاطراتم نوشته ام که روزِ دوشنبه 1 / 6 / 1378 در حسینیّۀ محلِّ پشندِ فرومد در نمازِ جماعت به امامتِ ایشان شرکت کرده ام .
در تاریخِ 19 / 8 / 1390 نامه ای به ایشان نوشتم که توسّطِ جناب نجم الدّین سعیدی در نجف به دستِ ایشان رسیده و پاسخِ آن را به بعد موکول کرده بود و گفته بود اگرچه در سایت اشاره ای به فرومد نشده امّا اِبایی از فرومدی بودنم ندارم .
بر این مبنا مطالبِ ذیل در بارۀ فرومدی بودن آیت الله شمس الدّین واعظی به استنادِ اسنادِ موجود و خاطراتِ مردم ثبت می شود .
شیخ حامد واعظی در تاریخِ بیستم اردیبهشت ماه 1310 از راهِ خانقین به وطنِ اصلیِ آبـاءِ خود ، ایران می آید و در فرومد که از تـوابـعِ شاهرود و محلِّ سکونتِ سابقِ پدرش بوده ساکن می شود و به وعظ مردم می پردازد ، در فـرومـد با خانمی به نامِ « خدیجه » خواهرِ مرحوم « کربلا غلام فلّاح » ازدواج می کند . نتیجۀ این ازدواج 3 فرزند بوده است . ( شمس الدّین ، نورالدّین ، فاطمه ) البتّه خواهر شیخ حامد مرحوم « ربابه » ( متولّد اوّل جوزا 1275 ـ متوفّی 13 / 9 / 1370 ) در 17 سالگی یعنی سال 1292 در فرومد با کربلا غلام فلاح ازدواج کرده است . شیخ حامد تا پنجم فروردین 1320 در فرومد به وعظ و کشاورزی می پردازد و مدّتی به دانش آموزانِ مدرسۀ سینای فرومد درس می دهد . او به اجبار متّحدالشّکل می شود و لباسِ روحانیّت را کنار می گذارد . در همین ایّام به بهانۀ مشکلِ خدمتِ سربازی از تدریس باز می ماند و با دسیسۀ بخشدارِ وقتِ میامی و بعضی فرومدیها از جمله دو تَن از مُلّاهای روستا که چشمِ دیدنِ او را نداشته اند متّهم و حدودِ شانزده ماه زندانی می شود . اینجا
بعد از آن هم همان افراد او را تهدید می کنند . می توان گفت این عوامل موجبِ تَرکِ او از فرومد گردیده است ! او که قصدِ سفر به عتبات را می کند با مرحومِ « رُقَیّه » خواهرِ مرحوم « شیخ محمّد سعیدی » ازدواج می کند و راهیِ عتباتِ عراق می گردد ، نتیجۀ این ازدواج 14 فرزند بوده است .
آیت الله سیّدرضا ضیایی از علمای فرومد در خاطراتش از درس خواندنِ شمس الدّین واعظی در فرومد یاد می کند . و حاج حسن تاجی متولّد 1315 می گوید : در فرومد با سیّد رضا ضیایی و شمس الدّین واعظی و برادرش نورالدّین در مدرسه همکلاس بودیم . و سیّد احمد هاشمیانپور می گوید : به استنادِ تحصیل شمس الدّین در فرومد در ایّامی که در ایران بود برایش شناسنامۀ ایرانی گرفته شد .
آیت الله واعظی اکنون ساکنِ نجف است و فرومدیهایی که به دیدارش رفته اند از مهمان نوازی و گُشـاده رویی او سخن می گویند .
چکیدۀ زندگینامۀ
آیت الله العظمى شیخ شمس الدّین واعظی ( دام ظلّه )اینجا
این متن از سایت ایشان گرفته شده و دکتر علی ضیغمی استادِ محترمِ دانشگاهِ سمنان آن را ترجمه کرده است . تلخیص و چینش آن را مدیر وبلاگ انجام داده است . اینجا و اینجا
آیت الله العظمى ، مرجعِ تقلیدِ بزرگوار ، شیخ شمس الدّین واعظی ، بزرگ تر از آن است که ما ایشان را در چند سطر معرّفی کنیم ؛ هموکه مقلدانشان هر روز در سرتاسرِ جهان رو به افزایش هستند . ولی به هر حال در نگاهی گُذرا به زندگی آن بزرگوار باید گفت :
آیت الله العظمى شیخ شمس الدّین واعظی فرزندِ آیت الله شیخ حامد ، فرزندِ خطیبِ برجسته ، شیخ عبدالقهّار واعظی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) می باشند . آیت الله شیخ شمس الدّین واعظی حَفَظَهُ الله تعالى در سالِ (1356 هـ / 1936م / 1315 هـ.ش ) در شهرِ مقدّس کاظمین پرورش یافتند ، تحصیلاتِ ابتدایی را به پایان رساندند ... سپس در سالِ ( 1374هـ / 1954م/ 1333هـ.ش ) به همراهِ برادرِ مرحومشان حجة الإسلام و المسلمین شیخ نورالدّین واعظی ( رَحِمَهُ الله ) به نجف رفتند .
اساتیدِ دورۀ مقدّمات و سطوح در شهرِ کاظمین
آیت الله العظمى فاضل لنکرانی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )
استادِ فاضل و مربّی بزرگ أحمد أمین صاحبِ کتابِ ( التکامل فی الإسلام )
آیت الله سیّد حسن حیدری
پدرشان آیت الله شیخ حامد واعظی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) اینجا
اساتیدِ دروسِ سطحِ عالی در نجف
آیت الله شیخ مجتبى لنکرانی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )
آیت الله شیخ کاظم تبریزی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )
آیت الله شیخ محمّد سبزواری ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) اینجا
کارهای اجرایی و خدماتی
تبلیغ و وکالتِ آیت الله العظمى سیّد محسن حکیم ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) در منطقۀ الحیدریّة ( خان النص )
ساختِ یک حسینیّه در مسیرِ زائرانِ پیادۀ حرمِ سیّد الشهداء إمام حسین ( علیه السّلام ) ، به نامِ حسینیّة الزّوار المشاة ، در مسیر الجدول و در منطقۀ أم الرّجی
و یک حسینیّه دیگر درونِ همان ناحیه بنا نمود ، که همچُنان اهلِ آنجا با ایشان در ارتباط می باشند .
اساتیدِ دروسِ عالیّه ( البحث الخارج ) فقه و أصول
آیت الله العظمى رئیس حوزه علمیّه نجف مرجعِ بزرگوار سیّد أبوالقاسم موسوی خویی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )
آیت الله العظمى سیّد میرزا حسن بجنوردی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )
اجازات
اجازۀ اجتهاد از آیت الله العظمى نائینی ( قُدِّسَ سِرُّهُ )
نمایندۀ امورِ عامّ و خاصّ سیّد محمود شاهرودی( قُدِّسَ سِرُّهُ )
اجازۀ اجتهاد و روایت از استادش آیت الله العظمى شیخ فاضل لنکرانی ( قدّس سرّه ) ـ متوفّى شهرِ کاظمین ـ با اجازه ای از آیت الله العظمى اصفهانی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) رهبرِ انقلابِ عراق و شیخِ شریعت و با اجازه اش از آیت الله العظمى سیّد أبوتراب خوانساری .
تدریس و پژوهش
ـ دورۀ نخستِ دروسِ عُلیا ( بحثِ خارج ) فقه و أصول که بالاترین مرتبۀ علمی در نظامِ آموزشی حوزه است در سال ( 1399هـ ـ 1980 م ) در مدرسۀ آیت الله العظمى سیّد أبوالقاسم موسوی خویی ( دار العلم )
ـ تدریسِ دورۀ اصولِ دوم در سال ( 1405 هـ ـ 1986م )
ـ پژوهشهای فقهی ایشان بر روی متنِ کتاب العُروة الوثقى بود ، وی به تدریس ادامه داد و بخشِ وسیعی را در فـقه و أصول پیمود ...
هجرت به ایران
در ( 15 شعبان 1411هـ ـ آذار عام 1991م ) شرایطِ عراق بُحرانی شد که ایشان مجبور شدند از عراق خارج شوند و به همراهِ خانواده و برخی از دوستانشان از راهِ صوان به کویت و سپس به جمهوری اسلامی ایران آمدند که آیت الله العظمى سیّد محمّد شاهرودی و آیت الله سیّد محمود هاشمی حفظهما الله تعالى و جمعی از فضلای حوزة علمیّه به استقبالشان آمدند . ایشان نیز پس از سکونت در شهرِ قُم به دیدارِ جمعی از مراجع و علماء رفتند که خطیبِ برجسته حجّة الإسلام والمسلمین شیخ محسن هروی قصیدۀ بلندی را در استقبال از ایشان سرود که برخی از ابیاتِ آن بدین شرح می باشد :
طلعَ الشمسُ بعـدَ طـــــولِ المغیبِ .......... مَـرحــبــــاً بالحَبـیـبِ وَ ابـنِ الحبیـبِ
آهِ یـا شمـسُ لا تَسَـلْ مــا لـقِینــــا .......... مِن جَـوى الهجـرِ وکیفَ حالُ الکئیبِ
أ أهنّیـکَ إذ قَــدِمــتَ بـخـیــــــــرٍ ؟ .......... أم أُعــــزیـکَ بـالفـقـیـــدِ النـجـیـبِ ؟
شیخِــنـــا الواعــظـی والـدک الـبَـــرّ .......... وَ قَـــــد طـالَ فــی أســاهُ نـحیـبـی
لَـم یَمُـتْ قـــطُّ مَـن لَـهُ خَلَفُ مِثُلـکَ .......... یـا شـمــسَ أُفْـقِـــهِ المَحـبــــــــوبِ
« خورشید پس از غیبتِ طولانی با آمدنِ حبیبِ ما و پسرِ حبیبمان طلوع کرد ـ آه ای خورشید ؛ نپُرس که ما از جُوْرِ دوری چه کشیدیم و حالِ این انسانِ افسُرده چگونه بود ! ـ آیا من به شما تبریک بگویم که به سلامتی آمدید یا به خاطرِ فقید به شما تسلیت بگویم . ـ همان فقید که پدرِ نیکوکارِ شما آیت الله واعظی بود و من بسیار در غمِ او شِکوِه کردم . ـکسی که پسری مانندِ شما داشته باشد هرگز نمی میرد ای خورشیدی که محبوب آن را روشن کرده است .»
در ایران
ایشان به پژوهشهای خود ادامه داد و از داخلِ ایران ، اوضاعِ عراق را پیگیری می کرد و به اندازۀ توان به فقراء و نیازمندانِ آنجا کمک می کرد . ایشان در موردِ مسائلِ جهانِ اسلام موضعگیریهای بسیار خوب داشتند و فعّالیّتهای خیریّه زیادی در ساختِ مساجد و حسینیّه ها ، کمک به یتیمان ، نیازمندان و طلّاب انجام دادند . از ویژگیهای ایشان جدّیّت و پایداری در طلبِ علم و دفاع از اسلام و مسائل سرنوشت سازِ آن ، پاسخ به سؤالات و استفتاءات ، مطالعه و تحقیق و فراگیری مسائلِ علمی جـدیـد می باشد . بعد از 13 سال تقریباً پس از سقوطِ رژیم بعث دوباره به عراق برگشت و خداوند را به خاطرِ این نعمتِ بزرگ شُکر گفت ؛ ولی متأسّفانه اهلِ علم ، هرکجا که باشند با ایشان مبارزه می شود و جُز از خداوند از کَسِ دیگری امیدِ یاری ندارند .
لقبِ واعظی
در موردِ لقبِ واعظی ، ایشان گفته اند که خانوادۀ واعظی یک خانوادۀ اصیل در کاظمین است که از عُلمای بزرگ به شمار می روند . این لقب به آنان داده شده است چون اجدادِ ایشان اهلِ موعظه و ارشاد بوده اند . جدّ ایشان حجة الإسلام و المسلمین شیخ عبدالقهّار واعظی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) از خُطبای بزرگ بود که عُمرِ خود را در خدمتِ منبرِ امام حسین ( علیه السّلام ) به موعظه و ارشاد می گذراندند ؛ چُنانکه پدرِ ایشان حجة الإسلام شیخ علی نیز این گونه بوده اند . پدرِ خودِ آیت الله واعظی یعنی آیت الله شیخ حامد واعظی نیز از اساتیدِ برجستۀ کاظمین است که علمای بزرگِ این شهر از دروسِ سطحِ عالی وی بهره مند شده اند و اکنون در کاظمین و دیگر نقاطِ جهان وجود دارند .
تألیفاتِ منتشر شده
1. کتاب الإشارات فی مدارک الأحکام ، که گزارشی است از بحثِ استادِ ایشان آیت الله العظمى میرزا حسن بجنوردی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) .
2. کتاب الکَشف الجَلیّ ، که در آن با دلیل و برهان ثابت کرده است که علمِ نحو با اشارۀ امام علی علیه السّلام به أبی الأسود الدؤلی ایجاد شده است .
3. بدایة الوصول ولی آن در علم أصول است ( المُجَلّد الأوّل ) .
4. رساله ای در خُمس که در آن ایشان وجوبِ خُمس را از راهِ عوامّ ثابت کرده است .
5. رساله ای در موردِ ربا که گزارشی در موردِ پژوهشهایشان می باشد .
6. رساله ای در موردِ تقیّه که گزارشی در موردِ پژوهشهایشان می باشد .
7. الإشارات إلى أسرار البسملة .
8. الإشارات إلى التّبلیغ و المبلِّغ و المبلَّغ له .
9. رساله ای در موردِ أحکامِ زنان .
10. تعلیقة على منهاج الصّالحین .
11. مناسک الحجّ .
12. مسائل فی الخُمس .
13. رسالۀ عملیّه برای مقلّدانشان که به نامِ منهـاج الصّالحین است و از دو بخش ( العبادات و المعاملات ) تشکیل شده است .
14. المسائل المستحدثة .
تألیفات در دستِ چاپ
1. دورۀ اصول به نامِ ( شمس الأصول ) .
2. دورۀ فقه به نامِ ( شمس الفقاهة ) .
3. کتابی در موردِ أخلاق .
4. تفسیر الفاتحة .
دستنوشته ها و نُسخه های خطّی
کُلیّات فی المسائل الفلسفیّة .
تعلیقِ ایشان بر العُروة الوثقى .
در پایان از خداوندِ متعال درخواستِ می کنیم بر عُمرِ آیت الله واعظی و دیگر حامیانِ دین و نافعانِ علم بیافزاید .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دردا و دریغا که بیشترِ مردمِ روستا از سرقتِ سنگِ میدانِ وسطِ روستا با افسوس یاد می کنند امّا دانشمندان و فرهیختگانِ خود را نمی شناسند و هجرتِ عالِمی دینی را حسّ نمی کنند ! حتّی جایگاهِ علمیِ او را نمی دانند . شاید حتّی حضورِ موقّت او در روستا مانندِ پدرش جا را برای بعضی تنگ می کند !